سلوک |
دعای بی بی دوعالم در روز سه شنبه بار پروردگارا!غفلت مردم را برای ما ذکر وذکر انان را برای ما سپاس و گفتار ما را موافق با نیت و قصد ما قرار بده. خداوندا امرزش تو از گناهان ما گسترده تر است و به رحمت تو از کارهای خود امیدوارتریم. بار پروردگارا!بر محمد و ال محمد درود فرست و مارا در انجام کارهای شایسته و خوب موفق بدار. برچسبها: [ سه شنبه 90/7/26 ] [ 4:27 عصر ] [ م.رزاقی ]
[ نظر ]
وقتی در خانه نشسته ای همه چیز رو به راه است.نماز به موقع...قران دم دست...کتاب مرتب... .حتی در فضای مجازی هم قدرت انتخاب داری میتوانی مخاطبت را و مسیر نگاهت را انتخاب کنی. اما در شهر انهم از نوع افسار گسیخته اش مانند تهران قدرت انتخاب نداری! هر وقت پایم را از خانه بیرون میگذارم اول متوسل میشوم دلیلش هم ترس است. بله ترس از بی ایمانی و ترس از فریب .لااقل در تهران که اینطور است.ایمانت را باید دو دستی بچسبی مبادا باد هوی ببردش! در ایستگاه مترو در تاکسی در خیابان و اتوبوس قدرت انتخاب نداری!حتی در وسیله نقلیه شخصی ات مجبوری چیزهایی را بشنوی و ببینی که تمایل نداری و این یعنی ازادی! نمیدانم چرا این مدعیان ازادی فکری به حال ما ...مقدس ها نمیکنند(این لقب را اقایی به جرم دفاع از رهبر به من داد! یک پیرمرد گاردی بود!!) گاهی میشود کسی را میبینم که اگرچه ظاهرش خیلی بلند گو نیست اما نگاهش که از مردم بریده اگر با نگاهی تلاقی کند به لبخندی ختم میکند . در این میان یک نکته یادم نرود دلم از این ظاهر مومن ها هم خیلی پر است یا با اخم نگاه بد حجاب ها میکنند که از صد فحش بدتر است یا با ظاهری منفعل به دیگران نگاه میکنند.گویی این ها انسان نیستند! امروز فکر عجیبی به سرم زد وقتی از میدان هفت تیر پیاده رد میشدم مسائلی را دیدم که بگذریم! با خود فکر کردم اگر امروز و حالا مولایمان علی علیه السلام ما را میدید چه میکردیم !باورتان نمیشود حتی از این فکر به خود لرزیدم! ان لحظه بدا به حال ما... . در دانشگاه اسبق که امروز برای اخذ مدرک پس از مدتها سری به انجا زدم اقایی با ظاهری کاملا اسلامی داشت با خانم کارمند مسئول فارغ التحصیلی اش مودبانه بگویم سرو کله میزد بیچاره ان خانم هم با نگاههای متعجب همکارانش مواجه بود و مدام لحن صدایش محکم تر و رسمی میشد ولی این اقای ظاهرالصلاح با اصرار او را خودت و تو و بهت گفتم و... خطاب میکرد البته با افاضاتی!در این حین با خود فکر کردم ایا ما واقعا با نیم نگاهی به اسلام حقوق دیگران را رعایت میکنیم؟؟؟ ایا تا به حال از خود پرسیده ایم بر فرض که ظاهر زنی موجه نباشد ایا این برای یک مرد توجیه مناسبی است تا هر رفتاری! خواست با او داشته باشد؟؟؟ گاهی قضیه از اینهم تاسف بار تر است تا جاییکه چند روزیست ورد زبانم شده جامعه جاهلیت تهران! دو روز قبل در مترو حدود 30 40 نفر اقا در ایستگاه دروازه دولت به واگن خانمها مودبانه بگویم بزور وارد شدند و وقتی با اعتراض من روبرو شدند چند تایی ریشخند و البته یکی دو تا توهین نثارم شد!البته منهم برای اعتراض پیاده شدم ولی در حالی که مشتم را میفشردم با خود فکر کردم تهران هیچ روزی بیشتر از امروزها نیازمند اسلام نبوده است. البته ما مدعیان ایمان هم کم مقصر نیستیم وقتی ناسزا میشنویم و ساکتیم.وقتی بدی میبینیم و منفعلانه برخورد میکنیم.تازگی من هر وقت در تاکسی حرفی را بشنوم که ناهنجار باشد حالا ناسزایی به یک عابر یا اظهار نظر درباره روحانیت و جامعه و... بی لحظه ای فکر پیاده میشوم!باید بنوعی به بی اخلاقی و فرهنگ ناهنجار جا افتاده در جامعه اعتراض کرد! باید بدانیم و بپذیریم اسلام دینی عملیست تا وقتی افسار نگاهت و دلت و گوشت و چشمت دست شیطان باشد و نفس. اش همان و کوزه همان! این است که میگویم زندگی فقط به شرط خدا فقط با خدا زندگی خوب است ! خدایا شاهد باش زندگی بدون تو راهیست که ناراه است !
برچسبها: [ سه شنبه 90/7/26 ] [ 3:59 عصر ] [ م.رزاقی ]
[ نظر ]
بسم الله الرحمن الرحیم این وبلاگ را باهدف نوشتن انچه در جای دیگر نمیتوان بیان کرد و فقط باید برای اهلش گفت مینویسم. دردهایی بر دل هست که فقط شیعه معنی اش را می فهمد.داغهایی که هنوز میسوزند و زخم هایی که هنوز سربازند! داغدار رسول خدا "صلی الله علیه واله"که نگذاشتند برای امتش وصیت بنویسد! داغدار فاطمه ام ابیها"سلام الله علیها" که با پهلوی شکسته و جای سیلی بر گونه برای رفتن بسیار جوان بود! داغدار مولانا علی "علیه السلام"که حقش غصب شد خار در چشم و استخوان در گلو داشت میدید که میراثش را میبرند! داغدار حسن بن علی "علیه السلام"که پاره های پاک جگرش بر طشت خون تاوان سبط اکبر بودنش بود! داغدار حسین بن علی "علیه السلام"که با تمام اهلش به قربانگاه امد تا بر تمام عالم فخر فروشد که عشق یعنی خود حسین! داغدار علی بن الحسین"علیه السلام"که در تمام عمر پس از کربلا خنده به لب نیاورد و محزون بود! داغدار محمد بن علی "علیه السلام"که شکافنده علم بود و مورد کین بد خواهی ملعون! داغدار جعفر بن محمد"علیه السلام"که حتی کسانی که شاگردی اش میکردند در منبر او علم اموختند و دشمنی اش کردند! داغدار موسی بن جعفر"علیه السلام"که در زندان و غل و زنجیر هم خصمش ارام نگرفت! داغدار علی بن موسی "علیه السلام"که در غربت بدور از فرزند و با سیاست ملعونی فرزند ملعون شهید شد! داغدار محمد بن علی"علیه السلام"که در خانه اش غریب بود و به هنگام پرواز از خانه اش به جای ناله و سوگ صدای هلهله برخاست! داغدار علی بن محمد"علیه السلام"که به تدبیر ملعون زاده ای در خانه محصور بود تا جاییکه حتی چهره اش را مردم نمیشناختند! داغدار حسن بن علی "علیه السلام"که در میان لشگری محصور و در میان امتی غافل غریب بود! من داغدار سینه ای مجروح از مسمارم!داغدار جنینی که سقط شد! داغدار ریسمانی بر گردن امیری که در جهان بی بدیل بود!داغدار شمشیری که به دیوار اویخته شد! من داغدار خونهای ریخته شده ام که از انها خونخواهی نشد! گلوی نوزادی که دریده شد!پیکری که لگد مال اسبها شد و فرشتگان را تاب برید!دستهایی بریده و بخشنده که بر خاک افتاد!و عسلی از شهادت در کام نوجوانی! من زخم خورده ی سالها انتظارم! سالها امروز و فردا شدن! سالها اوارگی در بیابان ! سالها دعا برای امتی نا اهل و ناسپاس! من منتظرم! منتظر ظهور !هر روز صبح به اسمان نگاه میکنم شاد از این فکر که او نیز زیر همین اسمان نفس میکشد. و غمگین از اینکه امروز کجاست. منتظر امدن اقایی هستم که سیادت میراث اوست. برگزیده است برای هدایت چنانکه پدرانش بودند!
اگر قلمم تلخ شد اگر قلمم تیز شد بدانید از داغ های سوزان قلبم است. واگر نور امید در دل نوشتارم دوید بدانید از امید امدنش میدرخشم!
برچسبها: [ دوشنبه 90/7/25 ] [ 4:43 عصر ] [ م.رزاقی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |