سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلوک

    وقتی در خانه نشسته ای همه چیز رو به راه است.نماز به موقع...قران دم دست...کتاب مرتب... .حتی در فضای مجازی هم قدرت انتخاب داری میتوانی مخاطبت را و مسیر نگاهت را انتخاب کنی.

    اما در شهر انهم از نوع افسار گسیخته اش مانند تهران قدرت انتخاب نداری! هر وقت پایم را از خانه بیرون میگذارم اول متوسل میشوم دلیلش هم ترس است. بله ترس از بی ایمانی و ترس از فریب .لااقل در تهران که اینطور است.ایمانت را باید دو دستی بچسبی مبادا باد هوی ببردش! در ایستگاه مترو در تاکسی در خیابان و اتوبوس قدرت انتخاب نداری!حتی در وسیله نقلیه شخصی ات مجبوری چیزهایی را بشنوی و ببینی که تمایل نداری و این یعنی ازادی! نمیدانم چرا این مدعیان ازادی فکری به حال ما ...مقدس ها نمیکنند(این لقب را اقایی به جرم دفاع از رهبر به من داد! یک پیرمرد گاردی بود!!) گاهی میشود کسی را میبینم که اگرچه ظاهرش خیلی بلند گو نیست اما نگاهش که از مردم بریده اگر با نگاهی تلاقی کند به لبخندی ختم میکند . در این میان یک نکته یادم نرود دلم از این ظاهر مومن ها هم خیلی پر است یا با اخم نگاه بد حجاب ها میکنند که از صد فحش بدتر است یا با ظاهری منفعل به دیگران نگاه میکنند.گویی این ها انسان نیستند! 

   امروز فکر عجیبی به سرم زد وقتی از میدان هفت تیر پیاده رد میشدم مسائلی را دیدم که بگذریم! با خود فکر کردم اگر امروز و حالا مولایمان علی علیه السلام ما را میدید چه میکردیم !باورتان نمیشود حتی از این فکر به خود لرزیدم! ان لحظه بدا به حال ما...  . در دانشگاه اسبق که امروز برای اخذ مدرک پس از مدتها سری به انجا زدم  اقایی با ظاهری کاملا اسلامی داشت با خانم کارمند مسئول فارغ التحصیلی اش مودبانه بگویم سرو کله میزد بیچاره ان خانم هم با نگاههای متعجب همکارانش مواجه بود و مدام لحن صدایش محکم تر و رسمی میشد ولی این اقای ظاهرالصلاح  با اصرار او را خودت و تو  و بهت گفتم و... خطاب میکرد البته با افاضاتی!در این حین با خود فکر کردم ایا ما واقعا با نیم نگاهی به اسلام حقوق دیگران را رعایت میکنیم؟؟؟ ایا تا به حال از خود پرسیده ایم بر فرض که ظاهر زنی موجه نباشد ایا این برای یک مرد توجیه مناسبی است تا هر رفتاری! خواست با او داشته باشد؟؟؟   گاهی قضیه از اینهم تاسف بار تر است تا جاییکه چند روزیست ورد زبانم شده جامعه جاهلیت تهران! دو روز قبل در مترو حدود 30 40 نفر اقا در ایستگاه دروازه دولت به واگن خانمها مودبانه بگویم بزور وارد شدند و وقتی با اعتراض من روبرو شدند چند تایی ریشخند و البته یکی دو تا توهین نثارم شد!البته منهم برای اعتراض پیاده شدم ولی در حالی که مشتم  را میفشردم با خود فکر کردم تهران هیچ روزی بیشتر از امروزها نیازمند اسلام نبوده است. البته ما مدعیان ایمان هم کم مقصر نیستیم وقتی ناسزا میشنویم و ساکتیم.وقتی بدی میبینیم و منفعلانه برخورد میکنیم.تازگی من هر وقت در تاکسی حرفی را بشنوم که ناهنجار باشد حالا  ناسزایی به یک عابر یا اظهار نظر درباره روحانیت و جامعه و... بی لحظه ای فکر پیاده میشوم!باید بنوعی به بی اخلاقی و فرهنگ ناهنجار جا افتاده در جامعه اعتراض کرد! باید بدانیم  و بپذیریم اسلام دینی عملیست تا وقتی افسار نگاهت و دلت و گوشت و چشمت دست شیطان باشد و نفس. اش همان و کوزه همان!

   این است که میگویم زندگی فقط به شرط خدا فقط با خدا زندگی خوب است !

  خدایا شاهد باش زندگی بدون تو راهیست که ناراه است !

 



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 90/7/26 ] [ 3:59 عصر ] [ م.رزاقی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

م.رزاقی
راهی پیش رو است ، بس صعب... راهی از خود به خدا... در انتظار مدد آسمانی اش قلم را نذر کرده ام !
لینک دوستان
برچسب‌ ها
امکانات وب
ایران رمان


وبلاگ نویسان قالب وبلاگ وبلاگ اسکین قالب میهن بلاگ