سلوک |
ظهر جمعه و دلتنگی امید امدنت و ترس از اینکه این جمعه ی اخر نباشد.تمام غصه های دنیا را در دلم جمع میکنم.تا برایت بنویسم.تمام محرومیت های تمام مظلومین را. اقا ما تغییر کرده ایم . دیگر مظلوم منفعل نیستیم ! فریاد میزنیم و خون میدهیم تا حق را باز ستانیم ! اما بدون شما نمیشود. مولای مهربان کوچه های دلتنگی یعنی چشم های ما از بیابان ها هم ناقابل تر است که قدم رنجه نمیکنی؟ یا قلبهای مان سخت تر از سنگ صخره ها شده ؟ باور کن ما به مهمان نوازی شهره ایم. تازه شما صاحب این خانه ای ایران ملک شماست! ببین چشم ازادی خواهان چگونه میگرید!ببین چگونه فریادها بی امید سر داده میشوند ! امروز دیگر امدنت فقط ارزوی مسلم نیست هر مسیحی و یهودی ازادی خواهی نیز در حسرتت لب میگزند و داغ بر سینه دارند ! هر چند نامت را ندانند هر چند رسمت را نشناسند اما در دل ارزوی فریادرس میکنند! از کودک زلزله زده ژاپنی تا انسوتر قحطی سومالی و نزدیکتر به ان بحران خون در کنگو همینجا نزدیک ما سفاکی وهابیت در بحرین و حجاز ! شمال در چین وچچن و غرب در فرانسه و انگلیس و یونان و امریکا و... ! شما که بهتر از ما میدانی جهان هیچگونه اینچنین نیازمند موعود نبوده است. هیچگاه انسان چنین دردمند و عاجز نبوده و در عین حال ازادیخواه! امروز انسانهایی هستند که در راهت نه جسم و جان که روح فدا کنند! امروز قلبهایی هست که فقط به شوق امدنت و دیدن عدالت مشتق از عدالت الهی ات می تپند. فقط بیا! "صل الله علیک و علی ابائک االطاهرین و علی امک الفاطمه الزهرا" برچسبها: [ جمعه 90/7/29 ] [ 1:24 عصر ] [ م.رزاقی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |