سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلوک

بسمه الرقیب

    وقتی دوبار یک متن را مینوسی و پاک میشود یا اتفاقی سیم رابط قطع میشود یا تنظیمات مرورگر بهم میخورد. یعنی دختر جان امروز دراین باره ننویس!

   وجالب تر اینکه دست به دامان" مراقب" بودنش هم شده باشی وبعد چنین اتفاقاتی بیافتد...تازه در انتهای متن دعا کرده باشی که" خدایا خودت با همان نگاه کبریایی ات "مراقب" من ظلوم ِ جهول ِ عجول ِ نافهم باش!!!"

     خوب ...بنده ی نا سپاس ! که مدام از مشکلات ادمیزادی ات می نالی!!! ومدام میگویی نه هرگز روزگارم به این بدی نبوده !!! و فراموش میکنی چطور وقتی مستأصل از زمانه به تخته پاره ایی در توفان چسبیده ای در حالیکه همه ی کشتی هایت با کالاهایشان غرق شده اند!! وتو آه در بساط نداری و ناگهان خورشید می آید با همان مهربانی عدالت گونه که به همه میتابد؛ و تو می بینی تخته ایی که به ان چسبیده ای تکه ای از کشتی باستانی بوده و حالا همه انچه از دست داده بودی چند برابر برگشته و تو همه این ها را مدیون ان توفان هستی!!! وفراموش میکنی مدبّر روزگار دوران را میچرخاند تا باردیگر تو به سواری مراد برسی تا ببینیم بار دیگر هم چموشی میکنی یا نه!!! و فراموش میکنی اگر روزی انسانی با ناهماهنگی روحی!!! وارد زندگی ات شد و تو برای ماندن و از پا نیفتادن مبارزه کردی چطور وقتی این تلاطم ِ گردابی از زندگی ات بیرون رفت ، تو تبدیل به موجودی قوی و دوستداشتنی شده بودی که میتواند با هر آدمی در زندگی کنار بیاید!! نه موجودی که فقط در کنار ادم هایی با طرز فکر و رفتار مشخص میتواند زندگی کند! وتو بله خود تو را میگویم"انسان" فراموش کردی سپاسگزاری کنی...! البته مثل همیشه!!!

   وقتی مدام در گوشَت زمزمه شده که ارامش نسبی است ... همه چیز نسبی است ... این نشخوارهای روانشناسی ِ یهودیته ی مدرن ! وتو کم کم باورت شده  که بله انچه مرا خوشبخت میکند برای دیگران بی معناست... شاید خیلی هم مقصر نباشی... البته یه کم که مقصری !!! همه ما کمی مقصریم!!! وقتی به دنبال این حقیقت نمیرویم که مگر میشود انسان را یک نفر، با یک ذات، با یک فطرت بیافریند وبعد دستور معیشت او، دستور ارامش او ودستور رستگاری اش متکثّر باشد!!! مگر میشود انسان بود و با گناه وبا دست های الوده به ارامش رسید. مگر میشود خداوند ،همان آفریننده ای که این دستگاه بی نظیر را ساخته، شب را محل استراحت تو قرارداده باشد و تو در مهمانی شبانه در هجوم اصوات به ارامش برسی!!! مگر میشود خداوند حلالی برای تو قراداه باشد که با هیچ ادم دیگری شریکش نشوی!! وتو در کنار فردی که مدام دنیایش را با دیگران شریک میشود...ارام شوی !!! نه باور نمیکنم!! حتی اگر شما دوست عزیز تحصیل کرده ی روشنفکر با نگرش تازه!! به دین! بزرو بخواهی این را در مغزم فرو کنی!!! نه!!!

    از نظر من هر انچه در این دین گفته شده درست است...! ولاغیر!! این ولاغیر خیلی محکم است . از ان محکماتی که همه متشابهات را توصیف میکنند! از ان محکماتی که حتی ضعیفه خوانده شدن...حتی ناقص العقل دانسته شدن...حتی محروم از برخی حقوق!!! یا به اصطلاح بعضی اقایان؛  محرومیت از حقوق!!! شدن؛ مرا از ان منصرف نمیکیند...! اگر دین من از نظر شما تماماً محدودیت است... اگر زن از نظر شما!! در دین من جایگاه مناسبی ندارد... اگر حق من از نظر شما!!! پایمال شده... این فقط نظر شماست!!! پس دوست فرهیخته عقایدت را طوری به من بگو که فرصت دفاع از عقیده ام پیدا کنم ونگو من به این حرف ها کاری ندارم! اتفاقا من با تمام این حرف هایی که در ذهن دخترکان شهر من فروکرده اید کار دارم!!! اتفاقا من با تمام این تفسیرهای به رای شما از مذهبم که از زن موجودی مادی و ملعبه برای جامعه ی بسوی مدرن شهر نشینی تان ساخته کار دارم ! من برای تمام این ها جواب دارم فقط بایست وگوش کن... فرار نکن !!! روزگاری که دین مرا مورد هجمه قرار دادید تا چاقچور از سر مادربزرگانم بکشید، من نبودم!  و زن به واسطه نفس شما استثمار شد ونه به فرمایش خداوند من! بله همین شما که مدل روشنفکری دینی گرفته ای!! شاید صد سال پیش جزئ همان شازده قاجاری ها بوده ای با...ولی حالا زمانه عوض شده ترجیح میدهی در محل کارت خانم های روشن فکر ببینی تا موجب انبساط خاطر شود!! عجب برابری برای زن ها !!!نه من "دختر ایران" در حجاب ،با روابط تعدیل شده ، با فصیلت هایم ونه ظاهرم! راحت هستم... . کاملا آرام و بدون هیچ نیازی...به تجدد در دینم!

    خدایا از کجا گفتم به کجا رسید...چرا تازگی باید بداهه برایت بنویسم؟ چرا هرچه فکر میکنم میپَرانی ؟ تا بی هدف بِنِگرام وتوموضوع را تعیین کنی ؟ انی غیر از نگاهت و لطفت ومراقبت همیشگی ات از من معنای دیگری هم دارد ؟ حتماً دارد ولی من نافهمم... شکر برای لحظه های زنده بودنم ... شکر برای این نگاه و شکر که مرا هنوز می بینی حتی وقتی دیگران نگاهم نمیکنند... شکر که برای دوستداشتنم همین که افریده ات باشم کافیست! کمک کن تا "بنده" ات هم باشم.



برچسب‌ها:
[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 2:49 عصر ] [ م.رزاقی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

م.رزاقی
راهی پیش رو است ، بس صعب... راهی از خود به خدا... در انتظار مدد آسمانی اش قلم را نذر کرده ام !
لینک دوستان
برچسب‌ ها
امکانات وب
ایران رمان


وبلاگ نویسان قالب وبلاگ وبلاگ اسکین قالب میهن بلاگ