بوي عطر يار دارد جمعه ها
وعده ديـدار دارد جـمعه ها
جـمعـه ها دل ياد دلـبر مي کند
نغمه يابن الحسن سر مي کند
**********
صبحي گره از زمانه وا خواهد شد
راز شــب تــار بـرمــلا خـواهد شد
در راه عزيـزي ست کـه با آمـدنش
هر قطب نما قبله نما خواهد شد!
مـا معتقــديم عـشــق سـر خـواهــد زدبــر پشـت سـتم کسـي تبر خـواهـد زد
سـو گنــد بـه هــر چــهـارده آيــــه نـــورسو گنــد بـه زخمـهاي سـرشــار غــرور
آخـــر شــب ســرد مــا سحــر مـيگـرددمـــهـدي بـه ميــان شيــعه بــر ميـگردد
بازم مثل هميشه عالي بود