سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلوک

بسمه الحق

    جایی میان روزهای زیبای کودکی... بین تمام اهنگ ها و سرود ها... شبهای ارام و روزهای بی دغدغه...بهمن آرمیده است! یاد آور تمام مردانگی ها... تمام زن بودن ها...فاطمه وار پای علی ایستادن! ارزوی شعار دادن روبروی گلوله ! احساس عمیق عدالت جویی... بیدار مانده به عشق دیدن امامی که عکسش را مدام جلوی چشمت میگذاری ! و بهمن برای من دست آویز فرار از درس بود به بهانه کارهای تربیتی و همیشه فکر میکردم اگر ان روزها بودم چه بلایی بر ناظم و مدیر طاغوتی نازل میکردم والبته با دیدن ناظم ومدیر محترم همواره توبه حاصل میشد... اما امروز

   بهمن برای من دغدغه فردایی است که نمیدانم چقدر میتوان ارزش های دیروز را در ان حفظ کرد! چقدر کار کرد مثبت برای مردم عامّ امروز، که دغدغه ی نان و یارانه دارند، در جهت حفظ ارزش ها داریم!  و دردی عمیق از اینهمه وسوسه ی طلا که صبح و ظهر و شب به خورد ملت میرود . هر از گاهی که ترک عادت میکنم و روبروی صفحه تلویزیون مینشینم ، بی اختیار فکر میکنم ایا بانک های یهودی هم اینقدر حرص طلا به  جان مردم میریزند! با خود به جدّ فکر مکینم ایا ممکن است پشت اینهمه تبلیغ دردناک از سود و پول و طلا و خرید و... تمام مظاهر ماتریالیستی دهه 80 غرب!! هیچ هدفی دنبال نشود ! ساده لوحانه است اگر گمان کنیم ورای تمام این اصرارها به قبول سود بیشتر ِتصاعدی اندیشه ای ملحدانه نخوابیده باشد! نگاهی به اندیشه های کوچه بازرای و حتی قشر در حال تحصیل و جویای نام ، درد را به مراتب بیشتر نمایان میکند. متاسفم اما ارزشهایی مانند حفظ دست و چشم... رعایت حریم ها ... نکاه درست به هدف در زندگی این روزها مطرود است. هدف امروز جوان عام ونوعی ما در بهترین شرایطش به دست اوردن مدرک! شغل با درامد مناسب! همسری با معیارهای صد در صد نوعی! و البته رفاه...بطور غالب می باشد! معیارهایی که به اندازه کافی منطبق با اصول جامعه سرمایه داری هست که نیاز به توضیح نداشته باشد!

    اگر قرار بود من"من نوعی دانشجو" نتوانم به مدیر دانشگاه جهت اعتراض به عملکرد مالی تذکر دهم!(دردلی برخی دوستان مشغول به تحصیل در...) چرا انقلاب کردیم!  اگر قرار بود اقای مدیر ...در اداره عمومی... هر وقت میخواهد سر کارش بیاید...دارای چند عنوان شغلی باشد ... فقط برایش مهم باشد همه حجاب را رعایت کنند(جیب ها چطور پرمیشود اصلا مهم نیست)!! ... به صرف انداختن چفیه!!بسیجی مخلص محسوب شود!!و... چرا انقلاب کردیم! اگر قرا بود استخدام دولتی فقط با پارتی بازی باشد که زمان طاغوت هم همین بود! اگر قرا بود با رشوه ...هر دری حتی درهای عدالت باز شود که در دوران طاغوت هم همین بود! نه ما انقلاب نکردیم که بنام اسلام ارزشهای ماتریالیستی  را هر روز نشخوار کنیم و دغدغه ای دائمی از خرزو خانی داشته باشیم که حقمان را می خورد واگر حرف بزنیم...سَر پَر! نه من حرف میزنم تا به همه منتقدین معاند نظامی که حاضرم جانم را فدایش کنم بگویم هنوز ارزش برای ما تبدیل به ضد ارزش نشده! بگویم ما حاضر نیستیم به صرف فساد ادرای و مالی در بخشهای دولتی و عمومی تسلیم شویم و اصلاح را حتی یک روز به عقب بیاندازیم!

   شاید باید این حرف ها را فریاد زد! بچه مذهبی ها...بچه انقلابی ها... شمایی که داعیه داری "جانم فدای رهبر"...مواظب باش با وساطت ابوی و اخوی استخدام فلان دایره دولتی نشوی که اولین قربانی ات رهبرت خواهد بود! با هر اقدام خارج از ضابطه ی هر فرد ِبه ظاهر انقلابی این رهبر است که بعنوان قائد ما مورد بازخواست افکار عمومی قرار میگیرد! آقای محترم لطفا برای گرفتن رشوه و سوار ماشین دولتی شدن در روزهای تعطیل همراه خانواده وجولان دادن جلوی چشم عده ای ادم حساس مثل من! اول ریشَت را بزن! وان دکمه ی تنگ بر حلق بسته شده ات را بازکن! از نظر من تو مزدور استعماری! چون نام حزب اللهی را به روش کثیفی بنام ،از هر طرف باد امد ،پیوند میزنی!

   به من بگویید شمایی که حقوق پارتی داشتن و نه تخصصت را میگیری...شمایی که با لیسانس غیر مرتبط مشغولی و ادعا هم یک دنیا بدنبالت کشیده می شود؛ اگر امروز امام خامنه ای را ببینی رویت میشود بگویی چطور استخدام شدی؟ لااقل به من ِنوعی که اعتقاد به رهبرم را با تحقیق کسب کرده ام و بازتکرار نان خوردنم نبوده، لطفی کن و نام رهبرم را نیاور! به من لطفی کن و نام انقلابم را نیاور ! نام نظام را نبر و هر ... خواستی بکن! اما نظام را ...خون شهدا را ...عدالت مطلقه ی رهبرم را... سال ها پاک دستی امثال پدرم را ، فدای مطامع پستت نکن!

   ویک اخطار برای هر کسی که این سال ها به لفت و لیسی مشغول واز یاد بیت المال مغفول بوده است...ای انسان بترس از روزی که در مقابل چون منی قرار بگیری ... چون حاضر نیستم رشوه بدهم...رابطه بازی کنم...اعمال نفوذ نمایم و...تمام تلاشم را میکنم تا رسوا شوی!

  اما سخنی با نسل های بعد از من:

   میراث ازادی ، میراثی گرانبها است که برای ان سالها اشک خونبار مادرانی ریخته شده که حاصل عمرشان را فدای بارور شدنش کرده اند. سالهای طولانی ِگذر از استبداد قربانی های زیادی از ما گرفته ؛ مردان و زنانی که جان فدای به دست اوردن حقوقی بنیادین منطبق با ذات و مذهب کردند. پس خواهر و برادر کوچکم ! از نظام انتقاد کن و تلاشت را برای اصلاح هر کاستی که می بینی بکن اما آب  به اسیاب نا محرم کشورت نریز! راضی نشود بخاطر کم تجربگی تو میراث بدست امده مان برباد رود . ما مسئولیم تا این امانت را صحیح تر از روزی که به ما سپرده شد به نسل های بعدی برسانیم.

  یادتان بخیر باد تمام شهدای راه ازادی...میرزا کوچک...دلاور تنگستان و تبریز...کشته شدگان باغ شاه ... و...

و امام همیشه پدر مهربان خاطره های کودکی ام، اسطوره ی فقهی من، بزرگ مردی بی ادعا که هر نوشته ات برای من دنیایی برای کشف شدن است...

یادتان بخیر باد!



برچسب‌ها:
[ شنبه 90/11/22 ] [ 2:45 عصر ] [ م.رزاقی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

م.رزاقی
راهی پیش رو است ، بس صعب... راهی از خود به خدا... در انتظار مدد آسمانی اش قلم را نذر کرده ام !
لینک دوستان
برچسب‌ ها
امکانات وب
ایران رمان


وبلاگ نویسان قالب وبلاگ وبلاگ اسکین قالب میهن بلاگ